معنی فارسی encomiologic

B1

نسبت به تحسین و تعریف، به ویژه در صحبت و نوشتار.

Relating to or characterized by encomium; praising.

example
معنی(example):

سخنرانی تشویقی همه را در رویداد تحت تاثیر قرار داد.

مثال:

The encomiologic speech impressed everyone at the event.

معنی(example):

سبک نوشتاری تشویقی او زیبایی موضوع را برجسته کرد.

مثال:

Her encomiologic style of writing highlighted the beauty of the subject.

معنی فارسی کلمه encomiologic

: معنی encomiologic به فارسی

نسبت به تحسین و تعریف، به ویژه در صحبت و نوشتار.