معنی فارسی encommon

B1

مشترک، در میان چیزها یا افراد عادی و عمومی.

Belonging to or shared by two or more people or things.

example
معنی(example):

دو دوست چیزهای زیادی را مشترک دارند.

مثال:

The two friends share many things in common.

معنی(example):

سلیقه‌های ما در موسیقی بسیار مشترک است.

مثال:

Our tastes in music are quite common.

معنی فارسی کلمه encommon

: معنی encommon به فارسی

مشترک، در میان چیزها یا افراد عادی و عمومی.