معنی فارسی encoop
B1عمل یا نتیجه گردآوری و تجمیع چیزها.
To gather or pool resources together.
- VERB
example
معنی(example):
کشاورزان تصمیم گرفتند منابع خود را برای کارایی بهتر در کنار هم قرار دهند.
مثال:
The farmers decided to encoop their resources for better efficiency.
معنی(example):
آنها قصد دارند ماشینآلات قدیمی را جمعآوری کنند تا هزینهها را صرفهجویی کنند.
مثال:
They plan to encoop the old machinery to save money.
معنی فارسی کلمه encoop
:
عمل یا نتیجه گردآوری و تجمیع چیزها.