معنی فارسی encounterable

B1

قابل مواجهه یا روبرویی با موارد یا مشکلات.

Capable of being encountered or faced.

example
معنی(example):

موانع زندگی اغلب قابل برخورد هستند اگر با شجاعت روبه‌رو شوید.

مثال:

The obstacles in life are often encounterable if faced with courage.

معنی(example):

برخی چالش‌ها بیشتر قابل برخورد از دیگران هستند.

مثال:

Some challenges are more encounterable than others.

معنی فارسی کلمه encounterable

: معنی encounterable به فارسی

قابل مواجهه یا روبرویی با موارد یا مشکلات.