معنی فارسی endplayed
B1پایانبردن به روشی که در آن فرد دیگر هیچ گزینهای برای حرکت ندارد و به نوعی مجبور به تسلیم میشود.
A situation in which someone is left with no options or is forced to concede defeat.
- verb
verb
معنی(verb):
To make an endplay
example
معنی(example):
او در مذاکرات احساس کرد که همه گزینههایش پایان یافتهاند.
مثال:
He felt endplayed in the negotiations when all his options were exhausted.
معنی(example):
این حرکت استراتژیک بهطور کامل حریفش را در تنگنا قرار داد.
مثال:
The strategic move seemed to endplay his opponent completely.
معنی فارسی کلمه endplayed
:
پایانبردن به روشی که در آن فرد دیگر هیچ گزینهای برای حرکت ندارد و به نوعی مجبور به تسلیم میشود.