معنی فارسی enemied

B1

احساس دشمنی یا عداوت نسبت به شخص یا گروهی.

To feel hostility or animosity toward someone.

example
معنی(example):

او به شدت از سوی دوست سابقش احساس دشمنی کرد.

مثال:

She felt deeply enemied by her former friend.

معنی(example):

اقدامات دیگران گاهی ما را دچار احساس دشمنی می‌کند.

مثال:

The actions of others sometimes make us feel enemied.

معنی فارسی کلمه enemied

: معنی enemied به فارسی

احساس دشمنی یا عداوت نسبت به شخص یا گروهی.