معنی فارسی enervation
B2به معنای ناتوانی، ضعیف شدن یا بیحالی به دلیل خستگی یا کمبود انرژی.
A state of being drained of energy or vitality.
- noun
noun
معنی(noun):
Act of enervating; debilitation.
معنی(noun):
State of being enervated; debility.
example
معنی(example):
پس از ماراتن طولانی، او احساس ناتوانی عمیقی کرد.
مثال:
After the long marathon, she felt a deep sense of enervation.
معنی(example):
ناتوانی ناشی از گرما همه را خسته کرد.
مثال:
The enervation caused by the heat made everyone tired.
معنی فارسی کلمه enervation
:
به معنای ناتوانی، ضعیف شدن یا بیحالی به دلیل خستگی یا کمبود انرژی.