معنی فارسی enfeeblement
C1ضعف، حالتی که در آن قدرت یا توانایی کلا کاهش یافته یا از بین رفته باشد.
The state of being weak or feeble.
- NOUN
example
معنی(example):
ضعف سلامتی او با گذشت زمان مشهود شد.
مثال:
The enfeeblement of his health became apparent over time.
معنی(example):
ضعف تیم پس از بسیاری از مصدومیتها مشهود بود.
مثال:
The enfeeblement of the team was evident after many injuries.
معنی فارسی کلمه enfeeblement
:
ضعف، حالتی که در آن قدرت یا توانایی کلا کاهش یافته یا از بین رفته باشد.