معنی فارسی enfetter

B1

رها کردن از قید و بند، آزادی یافتن.

To release from fetters; to free or liberate.

verb
معنی(verb):

To bind in fetters; to enchain.

example
معنی(example):

محکوم پس از گذراندن مدت محکومیتش آزاد شد.

مثال:

The prisoner was unfettered after serving his time.

معنی(example):

آنها تلاش کردند تا خود را از سنت‌های قدیمی رها کنند.

مثال:

They sought to unfetter themselves from outdated traditions.

معنی فارسی کلمه enfetter

: معنی enfetter به فارسی

رها کردن از قید و بند، آزادی یافتن.