معنی فارسی enfevering

B1

افزایش دما یا ایجاد حالت غیرعادی و اضطراب در فرد.

Causing fever or a state of excitement.

example
معنی(example):

گرمای خورشید در تابستان داغ بود.

مثال:

The heat of the sun was enfevering during the summer.

معنی(example):

جو داغ باعث شد که همه احساس ناراحتی کنند.

مثال:

The enfevering atmosphere made everyone feel uneasy.

معنی فارسی کلمه enfevering

: معنی enfevering به فارسی

افزایش دما یا ایجاد حالت غیرعادی و اضطراب در فرد.