معنی فارسی enfigure

B1

به تصویر کشیدن یا نمایش دادن یک مفهوم یا ایده.

To represent or illustrate something in a visual form.

example
معنی(example):

او تلاش کرد تا ایده‌های خود را در یک دیاگرام واضح نمایش دهد.

مثال:

She tried to enfuture her ideas in a clear diagram.

معنی(example):

هنرمند می‌خواست زیبایی طبیعت را در نقاشی‌اش به تصویر بکشد.

مثال:

The artist wanted to enfuture the beauty of nature in her painting.

معنی فارسی کلمه enfigure

: معنی enfigure به فارسی

به تصویر کشیدن یا نمایش دادن یک مفهوم یا ایده.