معنی فارسی engagedly
B1با توجه و علاقه، به طور فعال در یک فعالیت شرکت کردن.
In a manner that shows involvement or interest.
- ADVERB
example
معنی(example):
او با دقت در طول سخنرانی گوش داد.
مثال:
She listened engagedly during the lecture.
معنی(example):
آنها با توجه به هر حرکت، با جدیت بازی کردند.
مثال:
They played the game engagedly, focusing on every move.
معنی فارسی کلمه engagedly
:
با توجه و علاقه، به طور فعال در یک فعالیت شرکت کردن.