معنی فارسی englutting

B1

انگلیوت کردن، عمل جدی معمول مصرف مقادیر زیاد غذا به ویژه در لحظات خاص.

The act of indulging in excessive consumption of food.

example
معنی(example):

او یک جعبه شیرینی را انگلیوت می‌کند و از هر لقمه لذت می‌برد.

مثال:

He is englutting a box of pastries, enjoying every bite.

معنی(example):

او در بوفه انگلیوت می‌کرد و کمی از همه چیز را امتحان می‌کرد.

مثال:

She was englutting during the buffet, trying a little bit of everything.

معنی فارسی کلمه englutting

: معنی englutting به فارسی

انگلیوت کردن، عمل جدی معمول مصرف مقادیر زیاد غذا به ویژه در لحظات خاص.