معنی فارسی engraven

B2

حکاکی شده، به طور خاص درباره چیزی که به طور دائمی بر روی یک سطح ایجاد شده.

Something that has been engraved or carved into a surface.

example
معنی(example):

نام‌ها روی بنای یادبود حکاکی شده بودند.

مثال:

The names were engraven on the monument.

معنی(example):

او پیام‌های حکاکی شده روی دیوارهای قدیمی را به ما نشان داد.

مثال:

He showed us the engraven messages on the old walls.

معنی فارسی کلمه engraven

: معنی engraven به فارسی

حکاکی شده، به طور خاص درباره چیزی که به طور دائمی بر روی یک سطح ایجاد شده.