معنی فارسی engrossedly

B1

به طور کامل و با تمرکز درگیر چیزی بودن.

In a way that shows you are completely absorbed in something.

example
معنی(example):

او کتاب را با دقت خواند و از دنیای اطرافش فراموش کرد.

مثال:

She read the book engrossedly, forgetting the world around her.

معنی(example):

آنها فیلم را با دقت تماشا کردند و به سختی حرکت کردند.

مثال:

They watched the movie engrossedly, barely moving.

معنی فارسی کلمه engrossedly

: معنی engrossedly به فارسی

به طور کامل و با تمرکز درگیر چیزی بودن.