معنی فارسی enlard

B2

چرب کردن یا پر کردن غذا با چربی برای افزایش طعم یا رطوبت.

To enrich or enhance food by adding fat.

example
معنی(example):

سرآشپز تصمیم گرفت که گوشت را برای طعم بهتر چرب کند.

مثال:

The chef decided to enlard the meat for extra flavor.

معنی(example):

برای خوشمزه‌تر کردن این غذا، او کمی کره اضافه کرد.

مثال:

To enlard the dish, she added some butter.

معنی فارسی کلمه enlard

: معنی enlard به فارسی

چرب کردن یا پر کردن غذا با چربی برای افزایش طعم یا رطوبت.