معنی فارسی enlay

B1

پوشاندن یا تزیین سطحی با استفاده از یک ماده یا بافت دیگر.

To lay or cover something with a particular material.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت که میز را با پارچه‌ای زیبا بپوشاند.

مثال:

He decided to enlay the table with a beautiful cloth.

معنی(example):

برای پوشاندن کف، او یک فرش با الگوهای غنی انتخاب کرد.

مثال:

To enlay the floor, she chose a rich, patterned carpet.

معنی فارسی کلمه enlay

: معنی enlay به فارسی

پوشاندن یا تزیین سطحی با استفاده از یک ماده یا بافت دیگر.