معنی فارسی enravished
B2مسحور شده، به شدت جذب یا شیفته چیزی.
To be deeply captivated or enchanted.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او از اجرای رقاصان مسحور شده بود.
مثال:
She was enravished by the performance of the dancers.
معنی(example):
به نظر میرسید تماشاگران در تمام طول کنسرت مسحور بودند.
مثال:
The audience seemed enravished throughout the entire concert.
معنی فارسی کلمه enravished
:
مسحور شده، به شدت جذب یا شیفته چیزی.
