معنی فارسی ensmall

B1

کوچک کردن یا کوچک‌تر کردن چیزی، به‌ویژه در ابعاد یا اندازه.

To make something smaller in size or scale.

example
معنی(example):

او سعی کرد پروژه بزرگ را به اندازه‌ای قابل مدیریت تبدیل کند.

مثال:

She tried to ensmall the large project into a more manageable size.

معنی(example):

برای کوچک کردن یک مشکل پیچیده، آن را به قسمت‌های کوچکتر تقسیم کنید.

مثال:

To ensmall a complex problem, break it down into smaller parts.

معنی فارسی کلمه ensmall

: معنی ensmall به فارسی

کوچک کردن یا کوچک‌تر کردن چیزی، به‌ویژه در ابعاد یا اندازه.