معنی فارسی ensorcelled

B2

تسخیر شده، به نحوی که تحت تأثیر جادو یا جاذبه قرار گیرد.

Enchanted or bewitched.

verb
معنی(verb):

To bewitch or enchant.

معنی(verb):

To captivate, entrance, fascinate.

example
معنی(example):

او احساس می‌کرد که تحت تأثیر موسیقی زیبا قرار گرفته است.

مثال:

She felt ensorcelled by the beautiful music.

معنی(example):

گفته می‌شد که آن شیء افسون‌شده قبلاً بسیاری را تسخیر کرده است.

مثال:

The enchanted object was said to have ensorcelled many before.

معنی فارسی کلمه ensorcelled

: معنی ensorcelled به فارسی

تسخیر شده، به نحوی که تحت تأثیر جادو یا جاذبه قرار گیرد.