معنی فارسی enstool
B1قرار دادن یا چیدمان اشیاء به گونهای که به راحتی قابل دسترسی و استفاده باشند.
To arrange or place items in a way that makes them easily accessible and usable.
- VERB
example
معنی(example):
او ترجیح میدهد که کتابهایش را روی قفسه قرار دهد تا به راحتی به آنها دسترسی داشته باشد.
مثال:
He prefers to enstool his books on the shelf for easy access.
معنی(example):
هنرمند تصمیم گرفت که ابزارهایش را به شکلی مرتب قرار دهد.
مثال:
The artist chose to enstool her tools in a neat manner.
معنی فارسی کلمه enstool
:
قرار دادن یا چیدمان اشیاء به گونهای که به راحتی قابل دسترسی و استفاده باشند.