معنی فارسی enswathe

B1 /ɛnˈsweɪð/

پیچیدن یا پوشاندن چیزی به طوری که آن را محفوظ نگه دارد.

To wrap or swathe something completely, often in cloth.

verb
معنی(verb):

To swathe; to envelop, as in swaddling clothes.

example
معنی(example):

نوزاد در یک پتوی گرم پیچیده شد.

مثال:

The baby was enswathed in a warm blanket.

معنی(example):

او خود را در یک پالتوی ضخیم برای زمستان پیچید.

مثال:

She enswathed herself in a thick coat for the winter.

معنی فارسی کلمه enswathe

: معنی enswathe به فارسی

پیچیدن یا پوشاندن چیزی به طوری که آن را محفوظ نگه دارد.