معنی فارسی enticeable

B2

چیزی که می‌توان آن را وسوسه کرد یا جذب کرد.

Capable of being enticed; attractive or alluring.

example
معنی(example):

بوی وسوسه‌انگیز غذا غیرقابل مقاومت بود.

مثال:

The enticing smell of the food was irresistible.

معنی(example):

تبلیغ به گونه‌ای طراحی شده بود که محصول را جذاب نشان دهد.

مثال:

The advertisement was designed to make the product appear enticeable.

معنی فارسی کلمه enticeable

: معنی enticeable به فارسی

چیزی که می‌توان آن را وسوسه کرد یا جذب کرد.