معنی فارسی entrepas

B1

پیش‌غذا که بین وعده‌های اصلی و در میانسالی سرو می‌شود.

A dish served between main courses or meals.

example
معنی(example):

پیش‌غذای بین وعده‌های غذا خوشمزه و سیرکننده بود.

مثال:

The entrepas was delicious and filling.

معنی(example):

وقتی به آن کافه می‌روم، دوست دارم یک پیش‌غذای بین وعده‌ها سفارش دهم.

مثال:

I love to order an entrepas when I visit that café.

معنی فارسی کلمه entrepas

: معنی entrepas به فارسی

پیش‌غذا که بین وعده‌های اصلی و در میانسالی سرو می‌شود.