معنی فارسی environing

B1

احاطه کردن، فرآیند ایجاد فضایی اطراف یا در بر گرفتن چیزی به منظور حفاظت یا پشتیبانی.

The act of surrounding or encompassing, often in the context of protection or support.

verb
معنی(verb):

To surround; to encircle.

example
معنی(example):

فرآیند احاطه کردن شامل ایجاد یک فضای حفاظتی است.

مثال:

The process of environing includes creating a protective space.

معنی(example):

احاطه کردن برای حفظ تعادل در اکوسیستم‌ها ضروری است.

مثال:

Environing is essential for maintaining balance in ecosystems.

معنی فارسی کلمه environing

: معنی environing به فارسی

احاطه کردن، فرآیند ایجاد فضایی اطراف یا در بر گرفتن چیزی به منظور حفاظت یا پشتیبانی.