معنی فارسی enwove
B1به هم بافتن یا ترکیب چیزی با چیزی دیگر.
To weave together; to combine or integrate elements into a cohesive whole.
- VERB
example
معنی(example):
او رویاهایش را در بافت زندگی تودرتو کرد.
مثال:
She enwove her dreams into the fabric of life.
معنی(example):
او داستانهای نیاکانش را در روایت خود بافد.
مثال:
He enwove the stories of his ancestry into his narrative.
معنی فارسی کلمه enwove
:
به هم بافتن یا ترکیب چیزی با چیزی دیگر.