معنی فارسی episcopy

C1

نظام کلیسای اسقفی یا کنترل و نظارت کلیسا توسط اسقف‌ها؛ به مجموعه‌ای از رهبری‌های مذهبی اشاره دارد.

The system or governance related to bishops and their authority within a church.

example
معنی(example):

مفهوم اسقفی بودن در درک مدیریت کلیسا ضروری است.

مثال:

The concept of episcopy is essential in understanding church governance.

معنی(example):

او جنبه‌های تاریخی اسقفی بودن را در تحقیقات خود مطالعه کرد.

مثال:

She studied the historical aspects of episcopy in her research.

معنی فارسی کلمه episcopy

: معنی episcopy به فارسی

نظام کلیسای اسقفی یا کنترل و نظارت کلیسا توسط اسقف‌ها؛ به مجموعه‌ای از رهبری‌های مذهبی اشاره دارد.