معنی فارسی epitomate

B1

ایپیتومات، خلاصه کردن یا نمایندگی از جوهر یک مفهوم.

To summarize or represent the essence of something.

example
معنی(example):

ایپیتومات کردن یک مفهوم به معنای خلاصه کردن یا نمایندگی از جوهر آن است.

مثال:

To epitomate a concept means to summarize or represent its essence.

معنی(example):

هدف نویسنده این بود که ایده‌های اصلی را به طور واضح ایپیتومات کند.

مثال:

The author's intent was to epitomate the main ideas in a clear way.

معنی فارسی کلمه epitomate

: معنی epitomate به فارسی

ایپیتومات، خلاصه کردن یا نمایندگی از جوهر یک مفهوم.