معنی فارسی epizooty
B2اپیزوتی به همهگیریهای غیربشری در میان جمعیتها یا گونههای حیوانی اطلاق میشود.
An outbreak of disease among a population of animals.
- NOUN
example
معنی(example):
این منطقه با یک اپیزوتی مواجه شد که به شدت دامها را تحت تأثیر قرار داد.
مثال:
The region faced an epizooty that affected livestock severely.
معنی(example):
اقدامات کنترلی در طول اپیزوتی برای حفاظت از سایر حیوانات اجرا شد.
مثال:
Control measures were implemented during the epizooty to protect other animals.
معنی فارسی کلمه epizooty
:
اپیزوتی به همهگیریهای غیربشری در میان جمعیتها یا گونههای حیوانی اطلاق میشود.