معنی فارسی equiradiate

B1

اشاره به پدیده ای دارد که در آن عناصر به طور یکنواخت از مرکز پخش می‌شوند.

Describing a phenomenon where elements are evenly spread out from a center point.

example
معنی(example):

گل‌ها در یک الگوی هم‌راستای قرار داده شدند.

مثال:

The flowers were arranged in an equiradiate pattern.

معنی(example):

هنرمند از اشکال هم‌راستا برای ایجاد تعادل استفاده کرد.

مثال:

The artist used equiradiate shapes to create balance.

معنی فارسی کلمه equiradiate

: معنی equiradiate به فارسی

اشاره به پدیده ای دارد که در آن عناصر به طور یکنواخت از مرکز پخش می‌شوند.