معنی فارسی equisonance
B2equisonance، به معنای هماهنگی و همصدایی عناصری در یک زمینه خاص است.
The state of being in harmony or in resonance with each other.
- NOUN
example
معنی(example):
Equisonance به کیفیت هماهنگ در بین عناصر اشاره دارد.
مثال:
Equisonance refers to the harmonious quality among elements.
معنی(example):
هماهنگی رنگها زیبایی نقاشی را بیشتر کرده بود.
مثال:
The equisonance of the colors made the painting beautiful.
معنی فارسی کلمه equisonance
:
equisonance، به معنای هماهنگی و همصدایی عناصری در یک زمینه خاص است.