معنی فارسی equivocatingly

B1

به‌طور مبهم صحبت کردن در حالی که از پاسخ‌های واضح اجتناب می‌شود.

In a manner that is ambiguous or unclear.

example
معنی(example):

او به‌طور مبهم صحبت کرد و از اتخاذ یک موضع واضح در این موضوع پرهیز کرد.

مثال:

She spoke equivocatingly, avoiding a clear stance on the issue.

معنی(example):

سیاستمدار به‌طور مبهم پاسخ داد تا از سوالات سخت فرار کند.

مثال:

The politician answered equivocatingly to dodge the tough questions.

معنی فارسی کلمه equivocatingly

: معنی equivocatingly به فارسی

به‌طور مبهم صحبت کردن در حالی که از پاسخ‌های واضح اجتناب می‌شود.