معنی فارسی escapingly
B1به شکلی که فرار یا گریز از واقعیت را علامت میزند.
In a manner that suggests avoidance or escape.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور فراری درباره برنامههای آیندهاش صحبت کرد.
مثال:
She spoke escapingly about her future plans.
معنی(example):
پاسخهای فراری و مبهم او باعث ناامیدی مصاحبهکنندگان شد.
مثال:
His escapingly vague answers frustrated the interviewers.
معنی فارسی کلمه escapingly
:
به شکلی که فرار یا گریز از واقعیت را علامت میزند.