معنی فارسی eskimoid
B1مربوط به یا شبیه به فرهنگ و زندگی اسکیموها.
Relating to or resembling the Eskimo or their cultural traits.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اصطلاح 'اسکیموئید' گاهی برای توصیف فرهنگهای مشابه قطبی استفاده میشود.
مثال:
The term 'eskimoid' is sometimes used to describe similar Arctic cultures.
معنی(example):
بسیاری از غذاها در رژیمهای غذایی اسکیموئید از حیوانات دریایی به دست میآید.
مثال:
Many foods in eskimoid diets are derived from marine animals.
معنی فارسی کلمه eskimoid
:
مربوط به یا شبیه به فرهنگ و زندگی اسکیموها.