معنی فارسی essenced
B1فعل به معنای افزودن عطر یا طعم خاصی به یک چیز است.
To infuse or impart essence or flavor to something.
- VERB
example
معنی(example):
عطر با نتهای گل رو به شده بود.
مثال:
The perfume was essenced with floral notes.
معنی(example):
او چای خود را با کمی لیمو مزهدار کرد.
مثال:
She essenced her tea with a hint of lemon.
معنی فارسی کلمه essenced
:
فعل به معنای افزودن عطر یا طعم خاصی به یک چیز است.