معنی فارسی essency

B1

ماهیت، جوهر یا عنصر اصلی یک مفهوم یا موضوع است.

The intrinsic nature or indispensable quality of something.

example
معنی(example):

ماهیت استدلال سخت است که قابل درک باشد.

مثال:

The essency of the argument is difficult to understand.

معنی(example):

او درباره ماهیت حقیقت و صداقت صحبت کرد.

مثال:

He spoke of the essency of truth and honesty.

معنی فارسی کلمه essency

: معنی essency به فارسی

ماهیت، جوهر یا عنصر اصلی یک مفهوم یا موضوع است.