معنی فارسی esterified
B1ترکیبی که در آن پروسه استرئفیکاسیون انجام شده است.
Having been converted into an ester through esterification.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ترکیب برای بهبود طعم خود استرئفیک شد.
مثال:
The compound was esterified to enhance its flavor.
معنی(example):
پس از استرئفیک شدن، ترکیب ویژگیهای جدیدی از خود نشان داد.
مثال:
Once esterified, the compound exhibited new properties.
معنی فارسی کلمه esterified
:
ترکیبی که در آن پروسه استرئفیکاسیون انجام شده است.