معنی فارسی esu

B1

حالت کنونی یا وجود یک چیز.

A state of being; existence.

example
معنی(example):

سگ بسیار دوست‌داشتنی است و عاشق بازی کردن است.

مثال:

The dog is very friendly and loves to play.

معنی(example):

ما به یک باغ زیبا پر از گل‌ها رفتیم.

مثال:

We visited a beautiful garden filled with flowers.

معنی فارسی کلمه esu

: معنی esu به فارسی

حالت کنونی یا وجود یک چیز.