معنی فارسی ethnarchy

B1

سیستم حکومتی که بر مبنای قومیت‌ها تشکیل می‌شود.

A form of government organized along ethnic lines.

example
معنی(example):

اتنارشی برای مدیریت امور فرهنگی تأسیس شد.

مثال:

The ethnarchy was established to govern cultural affairs.

معنی(example):

در برخی مناطق، اتنارشی به گروه‌های قومی خودمختاری می‌دهد.

مثال:

In some regions, an ethnarchy provides autonomy to ethnic groups.

معنی فارسی کلمه ethnarchy

: معنی ethnarchy به فارسی

سیستم حکومتی که بر مبنای قومیت‌ها تشکیل می‌شود.