معنی فارسی ethnical
B1مربوط به قوم یا گروههای قومی و ویژگیهای آنها.
Relating to a specific ethnic group or its characteristics.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تنوع قومی شهر یکی از بزرگترین نقاط قوت آن است.
مثال:
The ethnical diversity of the city is one of its greatest strengths.
معنی(example):
ملاحظات قومی در سیاستهای اجتماعی اهمیت دارند.
مثال:
Ethnical considerations are important in social policies.
معنی فارسی کلمه ethnical
:
مربوط به قوم یا گروههای قومی و ویژگیهای آنها.