معنی فارسی ethnicism
B2قومپرستی، باور به برتری قومیت خاص و تأکید بر تمایزات قومی.
The belief in the superiority of a particular ethnic group.
- NOUN
example
معنی(example):
قومپرستی میتواند به تقسیمات اجتماعی درون یک جامعه منجر شود.
مثال:
Ethnicism can lead to social divisions within a community.
معنی(example):
صعود قومپرستی به نگرانی برای رهبران محلی تبدیل شده است.
مثال:
The rise of ethnicism has become a concern for local leaders.
معنی فارسی کلمه ethnicism
:
قومپرستی، باور به برتری قومیت خاص و تأکید بر تمایزات قومی.