معنی فارسی eucharistical
B2چیزی که به مراسم اچاریستیک اشاره دارد و در متن اعتقادات مذهبی مشخص شده است.
Relating to or characterized by the Eucharist or the rituals surrounding it.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
آیین های اچاریستیک در فرقه های مختلف متفاوت است.
مثال:
The eucharistical rites vary between different denominations.
معنی(example):
او سنت های اچاریستیک کلیساهای مختلف را بررسی کرد.
مثال:
He studied the eucharistical traditions of various churches.
معنی فارسی کلمه eucharistical
:
چیزی که به مراسم اچاریستیک اشاره دارد و در متن اعتقادات مذهبی مشخص شده است.