معنی فارسی euphemistic
B2اصطلاحاتی که بهطور غیرمستقیم و ملایم به موضوعاتی نامناسب یا ناراحتکننده اشاره میکنند.
Referring to something unpleasant in a more mild or indirect way.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Of or pertaining to euphemism.
example
معنی(example):
عبارت 'رفته' یک روش آسیبشناسی برای گفتن این است که کسی مرده است.
مثال:
The term 'passed away' is a euphemistic way of saying someone died.
معنی(example):
زبان ایدئولوژیک او، خبر بد را کمتر شدید به نظر میآورد.
مثال:
Her euphemistic language made the bad news sound less severe.
معنی فارسی کلمه euphemistic
:
اصطلاحاتی که بهطور غیرمستقیم و ملایم به موضوعاتی نامناسب یا ناراحتکننده اشاره میکنند.