معنی فارسی evenhandedly

B2

به طوری که تمام طرف‌ها به یک اندازه مورد توجه و قضاوت قرار گیرند، بدون هیچ‌گونه تبعیضی.

In a manner that is fair and impartial, treating all parties equally, without favoritism.

example
معنی(example):

او جوایز را به طور متعادل بین برندگان توزیع کرد.

مثال:

He evenhandedly distributed the prizes among the winners.

معنی(example):

معلم به طور متعادل با تمام دانش‌آموزان رفتار کرد، بدون توجه به پیشینه آنها.

مثال:

The teacher treated all students evenhandedly, regardless of their backgrounds.

معنی فارسی کلمه evenhandedly

: معنی evenhandedly به فارسی

به طوری که تمام طرف‌ها به یک اندازه مورد توجه و قضاوت قرار گیرند، بدون هیچ‌گونه تبعیضی.