معنی فارسی evenhandedness
B2حالت یا ویژگی عادلانه و بیطرفانهای که در رویکرد فرد به موضوعات مختلف مشاهده میشود.
The quality of being fair and impartial, especially in judgment or treatment of different parties.
- NOUN
example
معنی(example):
تعادل و انصاف در یک سیستم قضائی عادلانه بسیار مهم است.
مثال:
Evenhandedness is crucial in a fair judicial system.
معنی(example):
تعادل او احترام هر دو طرف مباحثه را به دست آورد.
مثال:
His evenhandedness earned him respect from both sides of the debate.
معنی فارسی کلمه evenhandedness
:
حالت یا ویژگی عادلانه و بیطرفانهای که در رویکرد فرد به موضوعات مختلف مشاهده میشود.