معنی فارسی everly

B1

به‌طور دائم یا همیشگی.

In an everlasting or eternal manner; enduringly.

example
معنی(example):

او درباره تجربیاتش در زندگی به‌طور دائمی صحبت می‌کند.

مثال:

She speaks everly about her experiences in life.

معنی(example):

خواندن دائمی پرندگان صبح را شاداب می‌کند.

مثال:

The everly singing of the birds makes the morning joyful.

معنی فارسی کلمه everly

: معنی everly به فارسی

به‌طور دائم یا همیشگی.