معنی فارسی everyday
B1 /ˈɛvɹiˌdeɪ/هر روزه؛ چیزهایی که به طور منظم اتفاق میافتند.
Ordinary; usual; happening every day.
- noun
- adjective
noun
معنی(noun):
(rare) the ordinary or routine day or occasion
adjective
معنی(adjective):
Appropriate for ordinary use, rather than for special occasions
معنی(adjective):
Commonplace, ordinary
example
معنی(example):
من لباسهای روزمرهام را به مدرسه میپوشم.
مثال:
I wear my everyday clothes to school.
معنی(example):
خواندن یک عادت روزمره برای اوست.
مثال:
Reading is an everyday habit for him.
معنی فارسی کلمه everyday
:
هر روزه؛ چیزهایی که به طور منظم اتفاق میافتند.
