معنی فارسی excentrical
B2غیرمتعارف و خاص، خارج از هنجارهای اجتماعی.
Deviating from the conventional; quirky.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
حس مد غیرمتعارف او را متمایز میکند.
مثال:
Her excentrical fashion sense makes her stand out.
معنی(example):
آنها در یک محله غیرمتعارف پر از هنرمندان زندگی میکنند.
مثال:
They live in an excentrical neighborhood full of artists.
معنی فارسی کلمه excentrical
:
غیرمتعارف و خاص، خارج از هنجارهای اجتماعی.