معنی فارسی exculpatorily
B2بهطور تبرئهکننده، به معنای بیان عذر یا توجیه برای رفتار یا اقدام انجامگرفته.
In a manner that clears from guilt or blame.
- ADVERB
example
معنی(example):
او درباره کارهایش بهطور تبرئهکنندهای صحبت کرد.
مثال:
She spoke exculpatorily about her actions.
معنی(example):
او در طول مصاحبه بهطور تبرئهکنندهای صحبت کرد.
مثال:
He expressed himself exculpatorily during the interview.
معنی فارسی کلمه exculpatorily
:
بهطور تبرئهکننده، به معنای بیان عذر یا توجیه برای رفتار یا اقدام انجامگرفته.