معنی فارسی exemplificative
B2آموزشی، به معنای توضیح دادن یک مفهوم از طریق ارائه مثالها.
Serving to illustrate or explain a concept.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سبک آموزشی او جلسه را جذاب کرد.
مثال:
Her exemplificative style made the lecture engaging.
معنی(example):
ماهیت آموزشی استدلالهای او در روشن کردن نقطه نظرش کمک کرد.
مثال:
The exemplificative nature of his arguments helped clarify his point.
معنی فارسی کلمه exemplificative
:
آموزشی، به معنای توضیح دادن یک مفهوم از طریق ارائه مثالها.